اصطلاحات رایج کرمانی

اصطلاح کرمانی

معنی فارسی

اصطلاح کرمانی

معنی فارسی

آب داغو

گونه ای غذا

اولنگون

آویزان

اوشا

طویله حیوان

اوسار

افسار

اِسپریچو

پرستو

اَلو گرفتن

آتش گرفتن

اَ پشتی یا اَ بالایی

طرفداری

اوشین

چنگک ( ابزار کشاورزی)

جوغن

هاون

جُریدن

حرکت کردن

جكیدن

پریدن

جلغوز

سبک و خود نما

جغزو

پیه و چربی سرخ شده

توره

شغال

توِه

ماهیتابه

تنا خارو

طحال گوسفند

ترمه

شال، بی عرضه

ته گاه

سکوی خانه

تژ

جوانه

تاله

ساقه های هندوانه و خربزه و مانند آنها

تُمبیدن

فرو ریختن

تر تر کردن

خنده ی آهسته

تكا پكا

تکاپو، تنگنا

تیل

غلیظ

تک پرک

تیکه تیکه

پزگو

دمل کوچک که بر دست و صورت پیدا می شود

تلنگو انگور

خوشه ی کوچکی از انگور

ترشاله

زرد آلو خشک

تشله

تیله

پوت

پوک، خالی

پُدوم

بسته شدن

پِرقید

ترکید، بیرون آمد

پُت ریزه

ریختن مو

پنا پستو

مخفی گاه

پسین

عصر

پَركُت

نرم شدن، خرد شدن

تریشه

بخش بریده شده کوچکی از کاغذ یا پارچه

تِرپوندن

تاختن اسب والاغ

پَرتو

پرتاب کردن

پَرّاكی

پرنده ای که قادر به پریدن می باشد

پِفتال

تفاله چای

پاطاقو

قلاب گرفتن

پَق

پهن

پُت

مو

پُلشیده

سوختن مو و پشم

پلاخون

خون بسته ای که روی زخمهای سطحی پدید می آید

بوک بردن

بهت زده شدن