درباره گویش کرمانی
هر زباني لهجههاي مختلفي دارد و زبانها در نقاط جغرافيايي گوناگون توسط افراد طبقات مختلف اجتماعي، گروههاي سني مختلف و سوابق تحصيلاتي متفاوت تلفظ ميشوند.
گروهي از مردم را كه به زبان مشترك سخن ميگويند و جملگي در يك يا چند منطقه جغرافيايي زندگي ميكنند جامعه زباني و زباني را كه در يك منطقه محدود جغرافيايي يك كشور رايج است گويش مينامند پس گويش را با زبان محلي ميتوان مترادف دانست.
فرق گويش با زبان اين است كه گويش از سخنگويان كمتري برخوردار است، در منطقهاي محدود بكار ميرود و ممكن است صورت خطي و آثار مكتوب هم نداشته باشد.
معمولا به گونههاي مختلف جغرافيايي يك زبان اعم از رسمي مثل فارسي يا انگليسي يا زبان محلي مثل گيلكي، تركي و لري لهجه ميگويند.
يك مورخ و نويسنده معاصر كرماني ميگويد: كرمان لهجه خاص ندارد اما فارسي آن بسيار قديمي است و همان است كه در سيستان در آتشگاه كركويه، سرود گرشاسب را بدان زبان ميخواندند.
محمدابراهيم باستاني پاريزي در مقدمه كتاب "فرهنگ گويش" تاليف محمود صرافي نوشته است: زباني كه كرمانيها از هزار سال پيش و بيش از آن صحبت ميكردند بايد همين زبان باشد زيرا لهجه ديگري در كرمان نميشناسيم كه ربطي به پهلوي عصر ساساني و يا اشكاني داشته باشد يا مثل لهجههاي خاص اطراف كاشان (ابيانه) يا لهجه سمنان يا گيلك و لهجه خاص كردي و حتي لهجه شيرازي و كازروني براي عامه غيرمفهوم باشد.
او مينويسد: لهجه خاص مردم كرمان همان لهجه "محله شهري" است و البته بسياري از كلمات قديم و فصيح فارسي در مورد بسياري از اشياء وجود دارد كه تنها در كرمان هنوز كاربرد دارد و در ساير شهرستانها معمول نيست ولي اين كلمات هم صورت لهجهاي خاص ندارد بلكه جزء همان زبان فارسي كرماني است كه با تلفظ خاص محله شهري به كار برده ميشود مثلا عبارت معروف كت حوض را بلچ يعني سوراخ حوض را با يك لته يا وسيله ديگري ببند و محكم كن.
باستاني پاريزي مينويسد: ضبط لهجه يعني فرم اداي كلمات فارسي كرمان، نه تنها با اعراب معمولي ممكن نيست بلكه با الفباي فونتيك هم به زحمت ميتوان آن را تحرير كرد.
اين استاد دانشگاه تهران ميگويد: به همين سبب همه كتابها و مقالات و يادداشتهايي كه تاكنون در اينباره چاپ شده اين مقصود را آن طور كه شايسته است بر آورده نميكند.
وي در تشريح علت اين امر ميافزايد: علت آن اين است كه ترتيب كسره دادن يا ضمه دادن و نحوه طول دادن حركتها و زير و بمها و توقفها و تاكيد روي حروف تا حدود زيادي با ساير نقاط ايران تفاوت دارد و در نتيجه فهم گفتگوي يك كرماني با اصفهاني و گيلك تفاوت بسياري پيدا ميكند.
اين مورخ و نويسنده در ادامه مقدمه كتاب فرهنگ گويشها نوشته: دو نكته عجيب در لهجه كرمان هست كه دليل آن را بايد پيدا كرد ، نكته اول آن است كه با اينكه در تمام طول تاريخ ايران لااقل بعد از اسلام با اينكه تمام حكام كرمان غيركرماني بودهاند و بيشتر آنان تركان يا گيلك يا غز يا قراختائيان يا قزلباشان و بالاخره قاجارها بوده و اغلب آنها مامور گارد و سپاه ترك همراه داشتهاند با همه اينها بر خلاف بسياري از نقاط ايران نه تنها هيچ كلني تركنشين مثل اطراف اراك يا همدان يا شمال خراسان در كرمان پديد نيامده بلكه همان ايل افشار و بچاقچي كه ترك و مهاجر و احتمالا تبعيدي به كرمان بودهاند نه تنها لهجه تركي خود را از دست داده بلكه از همه كرمانيها كرمانيتر شدهاند.
وي به عنوان مثال از طايفه شيخيه ياد ميكند و ميگويد: طايفه شيخيه و خانزادگان ابراهيمي كه با اينكه آنها اصلا تركمان قاجار بودهاند و هميشه گروهي ترك همراه داشتهاند امروز هيچ كدام از ابراهيميهاي كرمان كه خانوادهاي پرجمعيت هستند نه تنها يك كلمه تركي نميدانند بلكه لهجه آنها يك لهجه كرماني محله شهري خيلي اصيل و قديمي است.
او ميگويد: اين تحول زباني در اين است كه چون عموما حكام ترك و تركاني كه به كرمان آمدهاند با كرمانيها ازدواج ميكردند و زن كرماني ميگرفتهاند بچههاي آنها طبعا به لهجه كرماني با مادر صحبت ميكردهاند و لهجه مرد بتدريج فراموش ميشده و در نتيجه همه احفاد و اولاد آنها كرماني خالص صحبت ميكردهاند.
باستاني پاريزي ميافزايد: اين نكته حتي در همان عصر سلجوقيان و ميان خود شاهزادگان سلجوقي كرمان نيز مصداق داشته است.
اين مورخ و نويسنده معاصر كرماني در خصوص دومين نكته عجيب در لهجه كرماني به فاصله كوتاه بين دو شهر كويري كرمان و يزد اشاره ميكند و تفاوت لهجه اين دو شهر را از نكات عجيب ميداند.
وي ميگويد: همانطور كه رنگ و نژاد مردم كرمان به دراويديها و سيستاني ها و قندهاريها نزديكتر است تا مردم يزد و اصفهان و بالاخره ري و تبريز و گيلان، همينطور زبان آنها هم اين نزديكي را حفظ كرده است.
باستاني پاريزي در مورد لهجه كرمان و قدمت آن ميگويد: لهجه كرمان لهجه اي است بسيار قديمي چنانكه وقتي آدم فارسي كرمان را مثلا در قريه "خونو پاريز" ميشنود چنان مينمايد كه گويي دارد با فارسي مردم عصر سلمان فارسي صحبت ميكند.
او ميافزايد: مساله دوم غناي لهجه كرمان و زبان فارسي آن است ، زبان فارسي كه در تهران و مراكز رسمي مملكت رايج است متاسفانه براي بسياري از اصطلاحات و پديدههاي طبيعي و گياهان و حيوانات كلمه خاص ندارد در حالي كه در لهجههاي ولايات از آن جمله لهجه كرمان بسياري اصطلاحات هست كه اگر ضبط شود هم به غناي زبان فارسي ميافزايد و هم احتياج نيست كه معادل آن اصطلاحات از زبانهاي خارجي اخذ شود.
به گفته اين استاد دانشگاه تهران با امكانات فني جديد به تدريج اين لغات و اصطلاحات فراموش ميشود و بالاتر از آن خود لهجهها و نحوه اداي كلمات هم از ميان ميرود.
وي تنها راه چاره را تهيه نوار و فيلم از نحوه بيان مردم ميداند و ميگويد: در اين مورد بايد دستگاههايي در اسرع وقت موظف شوند كه خود را به روستاهاي دوردست برسانند و با پيرزنان و پيرمردان پرحرف بنشينند و هرچه ميگويند به طور طبيعي ثبت و ضبط كنند